در همین حال که میتونم یه ملت و بخندونم در همین حالت میتونم برم تو غار خودم و از همه فاصله بگیرم ،این از خاصیت های منه !
دلم میخواد بشم اندازه لی لی پوتا ! یه دستی بیاد منو برداره ببره 20 سال بعد
منتظر مرگ !
افکارم به هم ریخته است
داغون
پر از پوچی
به اینجا رسیدم
دارم فکر میکنم کجای کارم اشتباه بوده
کاش خدا یه تصویری از چند سال دیگه نشونم میداد و من باور میکردم همه این غصه ها تموم میشه و زندگیشون عادی میشه !
زندگیمون عادی میشه
کاش کسی فکر نمیکرد که من هیچی و نمیفهمم
کاش من انقدر درگیر نباشم کاش میتونستم درگیر نباشم
کاش نه مغز داشتم نه درک نه شعور نه فهم
شایدم ندارم اصلا !
اینجا همه چیز در همه اما من لبخند میزنم و میخندم همچنان!
همین!!
دلم میخواد این روزای سخت تموم شه و بیام بزنم رو شونت و بگم دیدی ؟
جنبه رو کیف کردی؟
دیدی کم نیاوردم ؟
دیدی هنوز منتظر ته ته خوششم ؟
دیدی هنوز چشمام بی امید نشده ؟
دیدی؟
همین !
یه وقتایی حرف زیاده ولی حسش نیست
این روزا که گذشت از اون روزا بود
یه سری اتفاقات خوب
یه سری اتفاقات بد
دارن میگذرن این روزا ولی
بازم هم خوبم هم بد
فکر کنم کفه بدیش انگار بیشتره ...
امسال سال خوبی نبود
ولی من به یه آرزوی بزرگ زندگیم رسیدم این بدیشو میپوشونه
اما یکی از بهترین های زندگیم فوت کرد بعد از جنگیدن با کلی بیماریها این اوج بدی ماجرا بود ...
امسال عید نداریم
چون غم داریم ...
یه مقداری استرس دارم
یه مقدار که چه عرض کنم
امیدوارم
بی مورد باشه
بزرگتر از این حرفاست
خدای من
خدای خود خود من
نمیزاره
میبخشه
شاید هم نخواد اونطوری امتحانم کنه!
یعنی میترسم از اون طور امتحانا!
مثل همیشه پناه من باش .
مثل همیشه آرامشم باش.
مثل همیشه تو بغلم بگیر و بگو بهم"بریز دور این فکرهای چرندتو ، من هستم همین جا .قوی باش که من هستم کنارت"
آروم
میشم
من
با تو...
دغدغه تو فندق کوچولو داره رو مغز من پاتیناژ میره ...
این که آدم همه چیو فراموش میکنه و چیزایی رو که راجع به دیگران میگه رو خودش انجام بده عجیب من و میبره تو فکر