-
گل توی گلدون داره می میره
چهارشنبه 28 مرداد 1394 10:17
در همین حال که میتونم یه ملت و بخندونم در همین حالت میتونم برم تو غار خودم و از همه فاصله بگیرم ،این از خاصیت های منه ! دلم میخواد بشم اندازه لی لی پوتا ! یه دستی بیاد منو برداره ببره 20 سال بعد منتظر مرگ ! افکارم به هم ریخته است داغون پر از پوچی به اینجا رسیدم دارم فکر میکنم کجای کارم اشتباه بوده کاش خدا یه تصویری...
-
این روزای سخت
سهشنبه 30 تیر 1394 16:10
دلم میخواد این روزای سخت تموم شه و بیام بزنم رو شونت و بگم دیدی ؟ جنبه رو کیف کردی؟ دیدی کم نیاوردم ؟ دیدی هنوز منتظر ته ته خوششم ؟ دیدی هنوز چشمام بی امید نشده ؟ دیدی؟ همین !
-
این روزا
شنبه 2 اسفند 1393 15:15
یه وقتایی حرف زیاده ولی حسش نیست این روزا که گذشت از اون روزا بود یه سری اتفاقات خوب یه سری اتفاقات بد دارن میگذرن این روزا ولی بازم هم خوبم هم بد فکر کنم کفه بدیش انگار بیشتره ... امسال سال خوبی نبود ولی من به یه آرزوی بزرگ زندگیم رسیدم این بدیشو میپوشونه اما یکی از بهترین های زندگیم فوت کرد بعد از جنگیدن با کلی...
-
اینطوریاست !
شنبه 29 آذر 1393 10:09
خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا رو میدانم !!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 شهریور 1393 10:13
-
لطفا خفه شید آره با شما ها هستم خفه شید همکاران بی ملاحظه!!!
یکشنبه 26 مرداد 1393 11:00
آخه یعنی چی آره آره اصلا حرصم گرفته یعنی چرا شما دو تا مرد انجا نشستین و دارین راجع به کم کردن وزنتون صحبت میکنین؟ من چرا باید بشنوم که تو دو ماهه 10 کیلو کم کردی؟؟؟!!!!! من چرا باید بشنوم که شما یه سایز کمربندت اومده عقب تر ؟ خدا میشنوی؟ اینا من و اذیت میکنه خیلی احساس بدی دارم احساس میکنم دارن بهم فحش میدن احساس بدی...
-
dance with me
سهشنبه 14 مرداد 1393 14:55
آموزش؟؟؟ اینجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این دیگه چه مدلشه؟؟؟؟؟؟
-
شادم و سرخوش
دوشنبه 13 مرداد 1393 11:29
این روزها پر از عاشقانه های خواهرانه بود. ممنونم خدای مهربونم
-
قدر
دوشنبه 30 تیر 1393 10:06
یه مقداری استرس دارم یه مقدار که چه عرض کنم امیدوارم بی مورد باشه بزرگتر از این حرفاست خدای من خدای خود خود من نمیزاره میبخشه شاید هم نخواد اونطوری امتحانم کنه! یعنی میترسم از اون طور امتحانا! مثل همیشه پناه من باش . مثل همیشه آرامشم باش. مثل همیشه تو بغلم بگیر و بگو بهم"بریز دور این فکرهای چرندتو ، من هستم همین...
-
دغدغه های گردو
دوشنبه 19 خرداد 1393 10:31
دغدغه تو فندق کوچولو داره رو مغز من پاتیناژ میره ... این که آدم همه چیو فراموش میکنه و چیزایی رو که راجع به دیگران میگه رو خودش انجام بده عجیب من و میبره تو فکر
-
فصل جدید زندگی
شنبه 3 خرداد 1393 14:10
به تاریخ 93/3/2 ما اولین شب رو در خونه جدید گذروندیم اینم یه مرحله جدید از زندگیمون که من خیلی وقته منتظرش بودم خدایا شکرت که تونستیم ... خدایا شکرت به خاطر داشتن خانواده هامون در کنارمون ... خدایا شکرت به خاطر بودن پدر و مادرم ، مادر همسرم . خواهرم .خواهر همسرم خدایا شکرت به خاطر تمام نعمت هات ... به خاطر تمام توجه...
-
خوب فکر کن و بهم بگو
دوشنبه 26 اسفند 1392 10:12
کاش میشد برگشت به عقب و خیلی چیز هارو عوض کرد کاش میشد تو الان همون کوچولویی بودی که باید میبودی کاش من الان میتونستم با کوچیکی ِ تو باشم نه با بزرگی تو ، که هیچطوری نمیتونی قبولم کنی یا شاید قبولمون کنی کاشکی زمان به عقب برمیگشت من اینو میدونم که نمیزاشتم به اینجا برسه من کودکی رو برای بودن با تو میخوام نه برای خودم...
-
همون ماجراههه
دوشنبه 19 اسفند 1392 13:30
من اگه بگم که دوباره اون حرفا شروع شده ،کی با من چی کار می کنه؟!!!! من اگه بخندم کی با من چی کار میکنه؟ ببین حرفا دقیقا همون حرفا تو بگو یه اپسیلون اگه جابه جا شده باشه !!!!!!! تکراری وحشتناک ... منتها من دیگه زدم رگ بی احساسی ماجرا ها بدون کم و کاست با توجه به روند 3 سال پیش هی تکرار پشت تکرار
-
Game Over
شنبه 17 اسفند 1392 09:05
پایان یک بازی هر ساله ... هزینه رفت و برگشت :30 میلیون تومن رفت و 0 تومن برگشت ...
-
فکرهای مســــــــــخره من
یکشنبه 11 اسفند 1392 11:33
اینکه تو خوشی ها ییهو یه فکر بد میاد تو ذهنم به نظرم طبیعی نیست اینکه یه ترس دارم از اینکه این خوشی ها رو از دست بدم طبیعی نیست اینکه طاقت از دست دادن این خوشی ها رو ندارم طبیعی نیست این که یه ترس همش باهامه طبیعی نیست اما فکر کنم این چیزهایی که طبیعی نیست ، طبیعی باشند.
-
مرده شور چشماتونو ببره !
یکشنبه 10 آذر 1392 10:01
تمام این سه روز و خوندم آواز و چه چهه ، دوستان محترمم هم زحمت کشیدن هی گفتن چه صدای رسایی هی به به و چه چه ! حالا از الان از دیروز تا حالا خدا بخواد خروسک گرفتم، مبــــــــــارکه!
-
شمال به تاریخ 6 تا 8
شنبه 9 آذر 1392 11:22
خواستم این روزای فوق العاده ای که با دوستام داشتم ثبت بشه از چهارشنبه با دوستام و همسراشون رفتیم شمال 6 نفری با یه ماشین از ساعت 3 چهارشنبه فقط خندیدیم و تا ساعت 6 غروب جمعه مسافرت فوق العاده ای بود که خاطرش هیچوقت از ذهنم نمیره و یادآوری تک تک لحظاتش باعث سرخوشیم میشه خیلی خوبه که انقدر با هم هماهنگیم و بدون هیچ تنش...
-
همکاران بی ملاحظه من
سهشنبه 5 آذر 1392 10:58
من نمیدونم اصلا نمی تونم درک کنم که چرا برای این آقایون همکار من انقدر سخته حمام رفتن بابا من دارم خفه میشم مگه حمام رفتن برای یه مرد چه قدر وقت میگیره آخه!!!! اصلا شایدم حمام میره اما لباساشو دیر به دیر می شوره واسه همین بوی گند میده الانه که از شدت تهوع بالا بیارم به قرعان... لازم به ذکره در این اتاق فقط بنده خانم...
-
عجایب زمونه
سهشنبه 5 آذر 1392 10:04
رنگ ساژ مو شد 55 تومن اپیلاسیون شد 62 خنده داره نه!
-
برف سیاه
دوشنبه 4 آذر 1392 15:19
متولد تابستان م عاشق پائیز و زمستان اما چند سالی ه که بیزار شدم از پائیز از این برف سیاهی که نمیزاره درست نفس بکشم دلم برای بچه های کوچک میسوزه برای پیر مردها برای پیرزن ها دلم برای خودم میسوزه دلم برای همسرجان می سوزه کلا دلم میسوزه چون نفسم بسته است آتیش نگیرم حالا یه هو...
-
قلب م بوم بوم میزنه
یکشنبه 3 آذر 1392 12:08
تو این هفته دو تا عمل جراحی پشت سر هم خواهرک نیومده پدر رفت همین الان من نگران م چون پدرجان عملش حساس تره ... بعدا نوشت: بعد از کلی استرس و جنگ و جدل خداروشکر پدر مرخص شد .پیوندی که باید بگیره امیدمون به خداست خیره همه چی انشاا..
-
شروع دوباره روزانه های من ِ گردو
یکشنبه 3 آذر 1392 11:18
این منم که شروع کردم یه جای دیگه امیدوارم اینجا خبری از آنها نباشد. . . همین!